بغلم کن
شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ق.ظ
سردم شده بدجور عزیزم بغلم کن ، یخ کردم از این سوز دمادم بغلم کن
تا باد مرا با خود از این کوچه نبرده ، بی دغدغه با دغدغه محکم بغلم کن
دنیا همه مشتاق تو هستند ولی تو ، با وسعت شوق همه عالم بغلم کن
شد شایعه غم خورده در این کوچه یکی را ، تا آن که نبلعیده مرا هم بغلم کن
این شهر همه در پی حرفند و حسودند ، آهسته و پیوسته و کم کم بغلم کن
از لطف تو هر بی سر و پایی شده آدم ، امید که من هم شوم آدم بغلم کن
من داوطلب آمده ام تا که بمیرم ، اینجاست همان خط مقدم بغلم کن
گیریم که پیش از همه با این عمل زشت ، رفتیم جهنم به جهنم بغلم کن
حتی بشود محشر عظمی همه دنیا ، ای رهبر دل های معظم بغلم کن
انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد ، ای عشق شدم من به تو مَحرم بغلم کن
۹۴/۰۷/۰۴